جدول جو
جدول جو

معنی واثق اصفهانی - جستجوی لغت در جدول جو

واثق اصفهانی
(ثِ)
نام یکی از شعرای اصفهان. از اوست:
ای آنکه ترا زیاده از جان دارم
در عشق تو نی سر و نه سامان دارم
تا دل دارم درد تو دارم در دل
تا جان دارم غم تو در جان دارم.
(از تذکرۀ صبح گلشن ص 576)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شِ قِ اِ فَ)
مؤلف مجمع الفصحاء آرد: نام او آقامحمد و شغل وی خیاطت و حالتش قناعت طبعش عالی و اشعارش حالی در شیوۀ غزل سرایی طرزی دلپسند دارد. معاصر هاتف و آذر بوده است و او راست: دیوان غزلیات. گویند اشعار او به ده هزار رسیده است در غزلیات مضامین عاشقانه دارد از آن جمله است:
تاجر عشقم به کف مایه و سودم وفا
تا که شود مشتری تا چه دهد در بها
ما و دل بی نصیب هر دو فقیر و غریب
تا که شود مهربان تا که شود آشنا.
وفات وی به سال 1181 هجری قمری اتفاق افتاده است. (از مجمع الفصحاء ج 2 ص 346). و رجوع به الذریعه ج 9 ص 672 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ قِ اِ فَ)
نام او علی اصغر و شغلش دوزندگی بود و معاصر مؤلف مجمع الفصحاء بود و غزلسرایی میکرد. (از مجمع الفصحاء ج 2 ص 249)
لغت نامه دهخدا
(طِ قِ اِ فَ)
میرزا صادق. از شاعران قرن سیزدهم هجری قمریست. مؤلف ریحانهالادب آرد: ’در تاریخ گوئی و عددجوئی قدرتی عجیب داشته و در این فن گوی سبقت از دیگران ربوده است، چنانکه عدد ابجدی هریک مصراع از اکثر قصایدش مادۀ تاریخ سال یکی از وقایع بودی و در تاریخ هر بنائی چندین قصیدۀ فریده به همین اسلوب تمام نمودی من جمله قصیده ای در تاریخ اتمام تذهیب ایوان و گنبد مطهر حضرت معصومه که به سال هزار و دویست و هیجدهم هجرت در تحت توجهات خاقان مغفور فتحعلی شاه قاجار به وقوع پیوسته در قم انشاد کرده که مشتمل بر ستایش آن مخدرۀ معظمه و مدح خاقان و توصیف گنبد مطهر و حاوی شصت ودو بیت بوده و عدد ابجدی هر مصراعی مطابق عدد همان سال مذکور می باشد’، از آن قصیده است:
این قبه گلبنی است به زیور برآمده
یا پاک گوهریست پر از زیور آمده
این قبه راست اوج به جائی که پیش وی
صدر فلک به چشم ملک احقر آمده
از دل سؤال کردم و گفتم مرا بگو
کین صحن از چه رو ز جنان بهتر آمده
دل در جواب گفت که اینک در این سؤال
عقل طویل قاصر و فهم اقصر آمده.
و از ابیات پایان قصیده است:
گفتم ز جود شاه به عالم قصیده ای
کز آن روان فکر پر از شکر آمده
ابیات این قصیده هر آن یک به دلبری
مانند حسن روی بتان دلبر آمده
هر مصرعی ازین چو یکی حور لاله رو
هر بیت آن دو ماه پری پیکر آمده.
وفات ناطق به سال 1230 ه. ق. اتفاق افتاد. رجوع به ریحانهالادب ج 4 ص 153 و مختارالبلاد ص 88 و مجمعالعصر ج 2 ص 526 و آتشکدۀ آذر ص 209 و قاموس الاعلام ج 6 و فهرست کتاب خانه مجلس شورای ملی ص 674 و طرائق الحقایق ج 3 ص 113 و مجلۀ ارمغان سال 18 ص 594 شود
لغت نامه دهخدا
(ضِ حِ اِ فَ)
آقازمان پسر کمال پهلوان پسر پهلوان قاسم از شعرای قرن یازدهم است. و نصرآبادی درباره وی چنین نویسد: جد او از کدخدایان لنجان است که یکی از بلوکات اصفهان است و در زمان شاه عباس ماضی عسس اصفهان بوده و صاحب جمع هوائی و راهداری هم بوده. باقی بسیاری بهم رسانیده آزار بسیاری کشید بعد از آن فوت شد و پهلوان کمال هم به امر مزبور قیام نمود و آقازمان بعد از فوت او به مضمون شعر مسعودسعد عمل نموده:
بکم ازقدر خود مشو راضی
بین که گنجشک را نگیرد باز.
متوجه عمل پدر نشده به درویشی و قناعت ساخت در کمال صلاحیت و تقوی روزگار گذرانید. همیشه با اهل کمال و مردان صاحب حال انیس و جلیس است. لطایف طبعش نهایت غرابت دارد و تتبع بسیار از سخنان متقدمین و متأخرین کرده. شعرش این است:
عشق آگاهی نبخشد جان غفلت دیده را
برق نتواند بریدن این ره خوابیده را
پیر چون گشتی بیفشان بر جهان دامان ترک
داس کشت آرزو کن پشت خم گردیده را.
#
مشق تحملم ز لگد کوب غم رسید
چون سطر جاده از قلم پاشدم تمام.
#
از آن خوش کرده ام چون اشک حسرت گوشه گیری را
که استادن نباشدآب باریک فقیری را.
#
شد سبک پردازی دولت به عزت رهبرم
سرمه گردید از گرانیهای قیمت گوهرم.
#
مرد را پامال خواری میکند طغیان حرص
شمع کوته میشود چون شعله بالا می کشد.
(از تذکرۀ نصرآبادی ص 343 و 344). و رجوع به فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا
(یِ اِ فَ)
خلف میرزا جعفر غیرت اصفهانی شاعری که در قرن سیزدهم میزیسته است. (از فرهنگ سخنوران دکتر خیامپور)
مصطفی معظم فرزند علیرضا از شاعران قرن سیزدهم و چهاردهم. (از فرهنگ سخنوران دکتر خیامپور)
لغت نامه دهخدا